ميگن هركس بامش بيشر برفش بيشتر . هركس به تناسب و قدرت خودش به اين گفته يا ضرب المثل نگاه ميكند. شايد اين مثل را براي آن آوردند كه هر كس كه درآمدش بيشتر است به همان تناسب خرجش هم بيشتر است. و اگر به اين مطلب از ديدي ديگر بنگريم به اين معني است كه هر كسي درك و فهم و سطح سواد بيشري داشته باشد اين انتظار را ميتوان از ايشان داشت كه رفتار سنجيدهتري نيز از خود نشان دهد.

حال از اين مبحث به چه نتيجهاي ميخواهيم برسيم . انسان خود به خود گرايش به لذت بردن دارد و اين از حيث وجودي هر انسانئ است. اما چه لذتي و با چه بهايي و با ترويج چه روشي. حداقل اغلب انسانها به جهان بعد از مرگ هر چند دسته و پا شكسته، ولي اندك اعتقاد دارند. بنابراين به نظر ميرسد كه ما بايست حداقل به خاطر اعتقاداتي كه داريم، بيشتر از فطرت لذت بردن و لذت جستن خود مراقبت به عمل آوريم. روي سخن من به آناني است كه با تمسخر كردن انسانها يا انساني و به داد و فرياد آوردن ديگران آنچنان لذت ميبرند كه صداي قهقهي آنان در هياهوي انسان آزاري آنان چنان گم ميشود كه با هر فرياد وي گويي كه بر لذتشان افزونتر ميگردد، شايد اين تصور بوجود آيد چون آنان از عقل سالم برخوردار نيستند بنابراين به خود اين اجازه را خواهند داد كه هرطور دلشان ميخواهد ميتوانند رفتار كنند. و اين مهم در حالي است كه پيغمبر خدا حتي براي حيوانات نيز حق و حقوقي قائل گشتهاند درحالي ما به آساني به خود اين اجازه را ميدهيم كه براي خوشي خود به آزار و اذيت انسانها مبادرت ورزيم، غافل از اينكه چه فشار عصبي را به آنان تحميل ميكنيم. حال اگر اين اذيت و آزار را از روي ندانم كاري يا از روي شيطنتهاي كودكانه انجام ميشد اميد اين ميرفت كه با بزرگتر شدن كودكان افكار كودكانه آنان به ورطه فراموشي سپرده شود. ولي افسوس كه اين مسئله فقط از جانب ايشان نميباشد بلكه به انسانهايي بر ميگردد كه هنوز شيطنتهاي كودكانه را از ياد نبردهاند. و بر آن اصرار ميورزند. شايد براي ايشان لذت بخش باشد كه كسي ديوانهوار وبا صداي بلند به فحاشي بپردازد. بي آنكه اندكي به اين نكته فكر كند، وقتي كه خود اين حرفها را ميشنود مردم حاضر در كوچه و خيابان و خانههاي اطراف خواهند شنيد.

اينگونه آزادانه اذيت كردن و به فحاشي واداشتن زشتي اين مسئله را در يك محله نخواهد شكست؟ وقتي گوش كودكان خود شما اين نوع الفاظ را در كودكي به كرات و با كنجكاويهاي كودكانه خود ميشنود. چه انتظاري ميتوان از آنان در سنين بالاتر داشت. بايد جامعه را مقصر قلمداد كنيم و مدام جامعه را به دليل عادي شدن مسائل خلاف دين و عرف مقصر بدانيم، غافل از اينكه خود نيز از پيكره اين جامعه هستيم و به هر يك از افراد به فراخور خود، سهمي در به وجود آمدن يك چنين جامعهاي چه خوب و چه بد چه آگاهانه و چه غير آگاهانه چه مسئولانه و چه غير مسئولانه چه بخواهيم و چه نخواهيم به دوش ميكشيم.

با اميد به آنكه نسبت به اعمال و رفتارمان در جامعه دقت بيشتري نماييم و به فطرت پاكمان بيشتر بينديشيم.

هركه بامش بيش برفش بيش.

نويسنده: مهدي شيخ پور