فرزند آسمان يا فرزند جنگل

نگاهي به زندگي ميرزا كوچك خان جنگلي ، از بزرگان سرزمين كهن گيل و ديلم ، سرزمين محصور در كوه و درياچه زيباي سبز و آبي.

دوم ربيع الثاني سال 1257 هـ. ق ، در نظر دشمنان ايران ، يك روز همايون و در نظر خائنين وطن ، يك روز مبارك و در نظر عوام يك روز عادي ، و در نظر ما ، يك روز تاريخي و اندوهناكي است كه تاريخ ، نظير آن را كمتر نشان داده است.

دوم ربيع الثاني  ، روزي است كه آسمان ايران مي بايد خون ببارد. اين روز مهيب ، اين روز بي نظير ، اين روز تاريك ، اين روز طوفاني كه گويي طبيعت از يك واقعه هولناكي اطلاع داشت. روزي است كه سردار ملي و روحاني مبارز و انقلابي مشهور ايران ميرزا كوچك خان جنگلي در كوههاي پر برف خلخال ، شهيد شد و زندگاني را بدرود گفت و ايراني را از وجود خود نوميد و مايوس نمود.

ميرزا كه بود ؛

اسمش شيخ يونس معروف به ميرزا كوچك فرزند ميرزا بزرگ اهل رشت ساكن استاد سرا در سال 1298 هجري قمري در يك خانواده متوسطي چشم به جهان گشود .سنين اول عمر را در مدرسه حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع راسته زرگرها با آموختن صرف و نحو و تحصيلات ديني گذرانيد . چند وقتي هم در تهران در مدرسه محموديه به همين منظور اقامت گزيد و مي بايست قاعدتا با اين مقدمات يك امام جماعت و يا يك مجتهد جامع الشرايط  از كار درآيد ، اما حوادث و انقلاب هاي كشور ، مسير افكارش را تغيير داد و عبا و نعلين و عمامه را به تفنگ و فشنگ و نارنجك مبدل ساخت . داراي دو خواهر و دو برادر يكي بزرگتر از خود بنام محمدعلي و ديگري كوچكتر بنام رحيم بود كه هر دو نفر بعد از وي وفات يافته اند.

ميرزا مردي بلند بالا ، خوش هيكل و قوي بنيه و زاغ چشم داراي سيمايي متبسم و بازواني ورزيده و ورزشكار و در كشتي گيله مردي از پهلوانان نام آور بود. از لحاظ اجتماعي مودب و متواضع و خوش برخورد و از جنبه روحي عفيف و با عاطفه و معتقد به فرايض ديني و مومن به اصول اخلاقي بود . وي از هرگونه اعتياد حتي سيگار بدور بود . كمتر كسي پيدا مي شد كه يك يا دو بار با ميرزا هم جليس بشود و محبت او را در دل خود نگيرد. خاطراتي كه از طلاب و دوستان ايام تحصيلش شنيده شده ، مو يد اين معني است كه ميرزا كوچك از همان روزگاران قديم داراي صفاتي عالي اخلاقي ممتاز بوده و بين طلاب و همسالانش شاگردي با استعداد ، صريح اللهجه و طرفدار عدل و حامي مظلوم بشمار مي رفته است. ميرزا بسيار با حجب و حيا بود بطوريكه كه تا چند سال مانده به آخرين سنين عمرش تاهل اختيار نكرده بود. ميرزا به استخاره اعتقاد عجيب داشت و هر جا به مشكلي بر مي خورد و يا ترديدي در اقدام بكار مورد نظرش حاصل مي كرد ، فوراً دستش بطرف تسبيح ( كه هميشه همراه داشت ) دراز مي شد و نتيجه استخاره هر چه بود بي درنگ بكار مي بست. ميرزا كه وي را به همين نام يا كوچك جنگلي و يا ميرزا كوچك و يا كوچك خان مي ناميدند ، مردي بود ساكت و متفكر و آرام ، نطاق نبود ولي آهسته و سنجيده سخن مي گفت . صحبت هايش اغلب با لطيفه و مزاح توام بود و خود نيز از مطايبات ديگران لذت مي برد.

ميرزا يك ايراني ايده آليست و يك مرد مذهبي تمام عيار بود. هيچگاه واجباتش ترك نمي شد و از نماز و روزه قصور نمي كرد. در بين دو نماز آيات و من يتوكل علي ا... فهو حسبه و قل الهم مالك الملك و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل ا... را زمزمه مي نمود.  

ادامه دارد....

تهیه و تنظیم : معصومه اسماعیلی