آئینه بندان...آهندان

با سلام خدمت تمامي خوانندگان صفحه ي شب نشيني در آهندان . در اين شماره نيز به رسم عادت ، موضوع شب نشيني در آهندان متناسب با موقعيت زماني آن انتخاب شده است و با توجه به اين که در نزديکي ايام نوروز به سر مي بريم تصميم بر آن شد تا مانند شماره هاي قبل  مصاحبه اي دوستانه با يکي از بزرگان اين محل داشته باشيم تا ما و شما را از حال و روز آن روزهاي آهندان در ايام عيد باخبر سازد و پاسخ برخي از سوالاتي که در طول مصاحبه از ايشان به عمل آورديم را بدهند که شما را به خواندن اين مصاحبه دعوت مي کنيم .

1 . در ابتدا از شما مي خواهيم خودتان را براي ما و خوانندگان اين مجله معرفي کنيد ؟

با سلام و عرض ادب و با عرض تبريک به مناسبت فرارسيدن عيد نوروز بنده حاج محمد علي پورمحمدي ساکن آهندان هستم ، تحصيلاتم تا کلاس ششم قديم است کلاس هفتم بودم که براي تربيت معلم امتحان دادم ولي در اين امتحان قبول نشدم و بعد از آن ادامه ي تحصيل ندادم. البته قبل از اين که به مدرسه بروم خواندن قرآن را ياد گرفته بودم . معلم قرآن ما محمد آقا حقاني بود . کلاس هاي قرآن ما در آن زمان در ابتدا در خانه ي پدري رمضان شيخ حسيني تشکيل مي شد و پس از آن به ترتيب در خانه ي آقايان حاج يوسف شعبانزاده ، حاج رمضان ابراهيم پور و يک مدت نيز در داخل مسجد تشکيل مي شد ، تعداد اعضاي کلاس هاي قرآن هم در حدود 20 تا 30 نفر بودند .

2 . هم کلاسان و هم سن و سالان شما در آهندان چه کساني هستند ؟

حاج يعقوب کريمي ، حاج حسين ابراهيم پور ، حاج کمال عليجاني ، مش حسين علي نيا ، حاج رمضان علي نيا و ...

3 . در مورد رسم و رسوم ديد و بازديد مردم آهندان در ايام عيد و اين که از چه چيزهايي براي پذيرايي در ايام عيد استفاده مي کردند توضيح مي دهيد ؟

پس از تحويل سال مردم در ابتدا به صورت گروهي براي ديد و بازديد به منزل کدخدا مي رفتند و بعد به همراه کدخدا از ابتدا تاانتهاي محل به خانه ي تمامي اهالي محل در مدت يک تا دو روز سر مي زدند و از آنها ديد و بازديد به عمل مي آوردند . از جمله شيريني جاتي که در ايام عيد نوروز براي پذيرايي استفاده مي کردند نان برنجي ، سنگ بزه حلوا ( نوعي شيريني محلي که مخلوطي از مغز گردو ، آرد برنج ، شکر و ... است ) و در شب عيد نيز ماهي پخته را به عنوان غذا مصرف مي کردند . البته اين نکته را نيز بگويم که در سال هايي که محرم به عيد برخورد مي کرد مردم ديد و بازديد نمي کردند و فقط شب ها براي عزاداري به مسجد مي رفتند .

4 . در آخرين روز عيد ( سيزده بدر ) مردم براي تفريح به کجا مي رفتند و اين روز را چگونه به پايان مي رساندند ؟

در روز سيزده بدر مردم بيشتر به کنار رودخانه ها و يا با پاي پياده به استخر لاهيجان مي رفتند و اين روز را در اين نوع مکان ها به تفريح و خوش گذراني مي پرداختند .

5 . اگر در مورد نحوه ي نامگذاري روستاي آهندان و اين که چگونه شد اين روستا آهندان نام گرفت اطلاعاتي داريد براي ما بيان مي کنيد ؟

 آن طور که من اطلاع دارم 40 نفر از مردم مدينه به رهبري سيد جلال الدين اشرف در شهر مدينه تحت تعقيب قرار گرفتند و از اين شهر فرار کردند تا اينکه وارد ساختماني شدند و در آنجا محاصره شدند شب هنگام همه ي آنها خوابي ديدند که شرح آن به اين صورت است : در آن شب حضرت علي (ع) به خواب آنها آمد و به آنها فرمود : صبح هنگام از ميان افرادي که شما را محاصره کردند عبور کنيد که آنها شما را نمي بينند پس از آن به سمت قم حرکت کنيد و هنگامي که به آنجا رسيديد به خانه ي شخصي به نام محمد باقر برويد و از او درخواست کمک کنيد . وقتي از خواب بيدار شدند و متوجه شدند که همه ي آنها اين خواب را ديدند بر صحت اين خواب اطمينان حاصل کردند و آنچه را که در خواب به آنها امر شده بود انجام دادند ، پس از آنکه به قم رسيدند شخص آب فروشي را ديدند و از او نشاني خانه ي محمد باقر را جويا شدند . شخص آب فروش به آنها گفت که دنبالم بياييد و هرگاه من دست خود را بر روي در خانه اي گذاشتم بدانيد که آن خانه ي مورد نظر شماست . آنها به دنبال آب فروش حرکت کردند تا اينکه خانه ي محمد باقر را پيدا کردند وارد خانه شدند و متوجه شدند که اهالي آن خانه انتظارشان را مي کشيدند زيرا آنها نيز دقيقاً شبيه آن خواب را ديده بودند . پس از چند روزي استراحت در آن خانه به سمت قزوين حرکت کردند در قزوين حسن بيک ترک به همراه 5 برادرش و هر برادر به همراه 1000 سوار به آنها رسيدند و با آنها بيعت کردند پس از قزوين به سمت تارم زنجان و از آنجا به سمت گردکوه رهسپار شدند و سپس وارد لاهيجان شدند ، لاهيجان را فتح کردند ، نام کيائيان را براي خود برگزيدند و همچنين لاهيجان را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب کردند ، پس از آن تمام شهرهاي کناره ي درياي مازندران تا مشهد را فتح کردند و دوباره به لاهيجان برگشتند  و در حدود 4.5 سال در اين شهر حکومت کردند . دليل نامگذاري اين روستا نيز اين بود که در زمان کيائيان روستاي آهندان محل ساخت وسايل جنگي آنان مانند شمشير ، زره ، کلاه خود ، سپر و ... بود.  در آن زمان در قسمت شرقي اين روستا در بالاي کوه سنگي قرار داشت که بسيار براق و شفاف بود و مانند آينه نور خورشيد را تابش مي داد به همين دليل نام اين روستا در ابتدا آينه بندان بود که در گذر زمان اين اسم تغيير کرد تا اينکه امروزه به آهندان شهرت يافت .

6 . در مورد آداب و رسوم و سنت هايي که لازم بود قبل از عروسي انجام شود توضيحي مي دهيد ؟

براي ازدواج ابتدا چند نفر خانم از طرف پسر به خانه ي دختر مي رفتندو از مادر دختر اجازه مي گرفتند تا براي زن قاضي ( خواستگاري ) به خانه ي ايشان بيايند . پس از آن چند نفر از بزرگان فاميل براي خواستگاري به خانه ي دختر مي رفتند و دختر را براي پسر خواستگاري مي کردند . پدر دختر با دخترش مشورت مي کرد و اگر نتيجه ي اين مشورت مثبت بود قول و قرار ازدواج گذاشته مي شد . پس از آن دو مرد ، يکي از طرف پدر داماد و ديگري از طرف پدر عروس بود در ميان محل مي گشتند و مردم را براي عقد و عروسي دعوت مي کردند و در واقع همان کاري را که امروزه کارت عروسي انجام مي دهد اين دو نفر انجام مي دادند ، بعد از آن دو زن يکي از طرف مادر داماد و ديگري از طرف مادر عروس نيز عيناَ همان کاري را که آن دو مرد انجام داده بودند انجام مي دادند .پس از آن در روز عقد 30 تا 40 نفر از اهالي که کارشان هيزم شکني بود هرکدام مقداري هيزم مي شکستند و آن را به خانه ي عروس مي بردند و  نهار را در خانه ي عروس مي گذراندند و در روز عروسي نيز دقيقاَ شبيه همين کار ولي براي خانه ي داماد انجام مي شد و با همان هيزمي که هيزم شکنان مي آوردند غذاي لازم براي شب عقد يا عروسي تهيه مي شد چون بيشتر عروسي ها در آن زمان شب انجام مي شد . براي عقد هم ابتدا عروس را در داخل محل عقد محلي مي کردند و پس از مدتي براي خواندن خطبه ي ازدواج به لاهيجان مي بردند ، پس از عقد ، عروس و داماد به مدت دو تا سه سال با هم نامزد بودند و حق ديدن هم را نداشتند و نمي توانستند به خانه همديگر بروند . پس از اين مدت نيز نوعي عروسي که آداب و رسوم جالبي داشت برگزار مي شد و در طي آن عروس به خانه ي داماد مي رفت . تمام اين آداب و رسوم تا قبل از انقلاب وجود داشت و پس از آن کم کم منسوخ و به باد فراموشي سپرده شد .

تهيه و تنظيم : حسين اسماعيلي – مصطفي فرامين – جواد اسماعيل زاده – صالح پيله ور – رامين اسماعيل زاد