فرزند آسمان يا فرزند جنگل

نگاهي به زندگي ميرزا كوچك خان جنگلي ، از بزرگان سرزمين كهن گيل و ديلم ، سرزمين محصور در كوه و درياچه زيباي سبز و آبي.

چرا ميرزا انقلاب كرد ؛ انگيزه انقلاب جنگل چه بود ؛

ميرزا در سال 1914 ميلادي قيام كرد. و در آن زمان دو سال از جنگ بين المللي  عالم مي گذشت و ايران هم با دنيا اعلان جنگ نكرده بود ولي عثماني ها ، آلماني ها ، انگليسي ها و روس ها ديدند كه برنده در اين جنگ آن كسي است كه ايران را به عنوان پل داشته باشد . انگليسي ها و روس ها مي خواستند در مسئله ايران سر آلماني ها ، و عثماني ها را كلاه بگذارند . آغاز جنگل از شوال 1332 شروع شد و تا ربيع الثاني 1340 فرو كشيد ولي ميرزا با ارتباطي كه در تهران با رجال سياسي پيدا كرده بود جنگل را انتخاب كرد . اما كجاي جنگل ؟

ديو سالار مازندراني بود ، اهل كجور مازندران . ديو سالار عقيده داشت بايد از جنگلهاي كجور شروع بشود و ميرزا عقيده داشت كه بايد از جنگلهاي گيلان اين قيام شروع شود و بين اين دو اختلاف نظر افتاد ديو سالار نتوانست نقشه اش را پياده كند و ميرزا جنگل گيلان را انتخاب كرد. ميرزا عقب افتادگي ايرانيان را نتيجه بي فرهنگي مي دانست و مصمم بود آن اندازه كه در خور مكان باشد به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعليمات و معرفت را گسترش دهد و معتقد بود كه تعليمات مدارس حتما بايد اجباري و مجاني باشد تا آنكه همه ابناء كشور از مزاياي علم و دانش يكسان استفاده ببرند و استعدادها پرورش بيابند و اين توفيق جز در سه سال آخر عمر جنگل بدست نيامد و علتش گرفتاري هاي هميشگي سران در دفع معاندين و خنثي كردن عمليات منافقين بود.

ميرزا كوچك اولادي نداشت ليكن برادرانش داراي فرزندان متعددند كه همگي آنها بنام خانوادگي جنگلي شهرت دارند. در حقيقت فرزندان ميرزا را بايد همان نيات و انديشه هاي او دانست كه افراد مخلص و با ايماني را توانست در اطراف مكتب خود گرد آورد و تربيت كند و تعليمات عملي استقامت و پايمردي به آنها بياموزد.

ایده ئولوژی جنگلیها

آنچه خود جنگلیها درباره ایدئولوژی خود بیان کرده اند چنین است: ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم استقلالی به تمام معنی کلمه ، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی. اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم، این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده ، خواستار مساعدتیم . جنگلیها باستثناء یک عده معدود که از فلسفه انقلاب و طرز توسعه و تکامل و به ثمر رسیدنش اطلاع داشته ان بقیه عبارت بودند از مشتی کاسب و زارع و خرده مالک و روشنگر و پیشه ور که بکلی از امور سیاسی و نقشه های جنگی و استراتژیکی بی بهره بوده اند و در عوض تعلیمات نظامی و سیاست مدرن ، روح و قلبشان از محبت به هم نوع و میهن پرستی جلا و درخشندگی داشت.می توان گفت صفت ممیزه جنگلیها ، همت ، شجاعت و جانبازی بود.

اینان در نخستین سالهای قیام با چوب و چماق و داس و دهره و تبر و تعدادی سلاح کهنه به جنگ دشمن می رفتند و معتقد بودند که همین وسایل نا چیز با مقداری عشق و ایمان به وطن و معتقدات مذهبی برای غلبه به خصم کافی است.معهذا وقتی توانستند عملیات انقلابی را شروع کنند که در راه خمام به سربازان روسی حمله ور شده مقداری تفنگ و مهمات جنگی بدست آوردند.

مجاهدین اولیه ی جنگل به نیازمندیهای زندگی توجهی نداشتند و به چیزی جز دریافت سلاح فکر نمی کردند. تنها اندیشه شان این بود که چگونه می توانند با آزادی خدمت کنند و در تامین آسایش هموطنانشان بکوشند.

جوانان پرشور گیلانی کانون های گرم خانوادگی را ترک و برای فرا گرفتن تعلیمات نظامی و آماده شدن به خدمت میهن ، راه گوراب زر میخ را در پیش گرفتند. شهر لاهیجان نیز که تا این وقت آرام و ساکت بود به هیجان آمد و به تاسیس نظام ملی پرداخت.

 

ادامه دارد....

تهیه و تنظیم : معصومه اسماعیلی