پاتوق
پاتوق چیه؟ پاتوق کجاست؟!...
تا حالا کسی تعریف خیلی درستی از پاتوق نداشته ولی آن چه مسلمه این که همه ما کم وبیش این واژه را خوب درک می کنیم و هر کسی تعریفی از ظن خودش راجع به این واژه داره.
احتمالا اکثر ما پاتوق را واژه ای منفی فرض می کنیم! در حالی که اکثرا تو زندگی پاتوق های خاص خودمون رو داریم پس اجازه بدید تا در این مقاله به بررسی واژه پاتوق در محل خودمون بپردازیم .
(قبل از نوشتن از کلیه ی عزیزانی که هنوز در ذهن خود واژه پاتوق را منفی می دانند پوزش می طلبم.)
بذاریم این فرض رو داشته باشیم که رستم خیالی ما که از هفت خان گذشته یه چیزی رو جا گذاشته وقصد داره تا در محل ما دنبالش بگرده پس راهی رو که رفته بر می گرده و می رسه به پاتوق ها ؟...
پاتوق اول:که شامل دوتا قهوه خونه و چند تا سوپر مارکته معمولا همه جور آدمی در این مسیر پیدا میشه از ده ساله گرفته تا صد ساله .یه قهوه خونه که سالهاست چایه اش به راست و امیدوارم همیشه به راه باشه یه مغازه ی همه کاره (که خدا پر رونقش کنه )تو این مغازه همه جوونن با هم می خندن وشادن و یه آرایشگاه که پاتوق همه هست ونیست .امیدواریم که این آرایشگر جوان همه تا همیشه عطر به صورت مشتریهاش بزنه بحث اصلی در این پاتوق ها بحث های کشاورزی برای سن بالا ها و بحث های ورزشی وگاهی هم و...برای سن پایین هاست و بعد دور می شیم از پاتوق اول و می رسیم به ...
پاتوق دوم :یه ساندویچی ویه سوپر مارکت دیگه و چند تا مغازه فامیلی . این جا پره از جوون ای پر انرژی که حداكثر سنشون تا چهل ساله وقتی والیبال شروع می شه همه با هم به طرف زمین بازی می رن بحث اصلی در این پاتوق ها سر خرید و فروش زمین و ماشین و... گاهی هم بحث اول و آخرشون شوخی با همدیگه است یه وقتایی هم از ورزش برای هم حرف می زنن البته راجه به صحبت در ساندویچی چیز زیادی نمی دونم.
پاتوق سوم : کوه سنگیه که الان سالهاست جایی است برای جوانان انواع جوون ها در این مکان حضور دارند از هر سنی که بخواید همشون پر شور وبا انرژی یکی از سر کار می آد یکی از دانشگاه یکی پر حرفه ،یکی کم حرف ، یکی هم همه رو اذیت می کنه شاید هم یکی عاشق باشه ؟!...جوونی و هزار جور درد سر حالا دیگه آقای حاجی سالهاست که با این جوون ها خو گرفته بچه ها هم حاج آقا را دوست دارند دایی خسته نباشی دلت همیشه جوون باد.
پاتوق چهارم:ای بابا کسی چرا نیست انگار خبریه ؟پس کجان؟
شاید یه پاتوق خاص در بین همه پاتوق ها جایی که بیشترین فروش مجله در اونجاست این مکان جای فرهنگی ها و کارمندهایی که راجع به خیلی چیز ها با هم صحبت می کنند بحث های کله گنده مثل سیاست کشورو اقتصادو... ولی خیلی خلوته رستم خیالی ما هم تعجب می کنه مگه میشه؟چقدر ساکت! یه نگاه به بالا می ندازه می بینه که چند نفر اونجا ن بقیه پس کو؟
هر کدوم یه جایی پراکنده شدن ای بابا آدم دلش می گیره؟ این پاتوق برای همه یاد آور جوون های دیروز و مردهاي امروز بود .جوون هایی که دیروز انقلاب کردن وامروز ... امیدوارم که اونها هم هر چه زودتر صاحب یه پاتوق خوب بشن.
رستم ما هم که حالا حالا ها تو محل داره دور می زنه یادش رفت چی رو جا گذاشته بود، ولی یه چیزی رو خوب فهمید :
"در محل ما همه یه پاتوق دارن که برای افراد خاصیه تو این پاتوق ها همه با هم شوخی می کنن سر به سر هم می زارن گاهی خیلی کم و خیلی خیلی کم غیبت هم رو می کنن یه وقت ها یی هم با هم دعوا می کنن که می تونیم بزاریم به حساب شوخی ."
ولی اگه کمی فکر کنیم می بینیم که تو این پاتوق ها بود که ما با هم رفیق شدیم به هم کمک کردیم به هم یاد دادیم و با هم دوست داشتن رو یاد گرفتیم، یاد گرفتیم دوست د اشته باشیم تا بتونیم با هم زندگی کنیم و یاد گرفتیم تا با هم وبا دست های همدیگر محل رو بسازیم پس بهتر خیلی زود شروع کنیم نگید از دست "من" کاری بر نمی آد" ما" هم پاتوقی ها محل رو می سازیم .
ودر آخر یادی کنیم از تمام عزیزانی که در سالهای گذشته در این پاتوق ها بودند ولی حالا جاشون خالیه بیایم حداقل یه فاتحه برای شادی روحشان بفرستیم.
"خدا یا هیچ کس رو بی پاتوق نکن و هیچ پاتوقی رو بی صفا نکن و هیچ صفایی رو بی اراده نکن وهیچ اراده ای رو بی عمل نگردان و هیچ عملی رو دور از خودت نکن"
آهندان زیباترین روستای ایران