مقدمه

نهضت و انقلاب حضرت امامزاده ابراهیم بن موسی (ع) ملقب به سلطان جلال الدین اشرف ، را که در دهه نخستین سده سوم هجری در شمال ایران روی داده است، می توان از جمله سلسله جنبش های دینی بر شمرد که در این دوره از تاریخ منجر به تغییراتی در امور سیاسی و اجتماعی ایران شده است. یکی از دلایل وجود قبور امامزادگان متعدد در ایران خصوصا در منطقه ی شمال به خاطر نهضت دینی و تشکیل دولت اسلامی حضرت در این منطقه می باشد. حکومت ایشان را باید نخستین دولت شیعه ایران بر شمرد که در پیشاپیش آن نیز رهبری روحانی از تبار ائمه اطهار (ع) قرار داشته است. نهضتی که در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر عوامل مختلف ، مسخ شده و بی رنگ گردیده است.

یحیی بن عبد ا... در سال 176 ه ق در عصر هارون الرشید اولین سیّدی است که در گیلان قیام می کند اما او را با سوگند و امان نامه به بغداد دعوت کرده ، سرانجام به شهادت می رسانند و حسن بن زید حسنی در سال 250 هق در طبرستان قدرت را در دست گرفته ، سلسله ی علویان را بنیان می گذارد. نهضتی که در اینجا مورد بررسی قرار می گیرد در میان این دو قیام مذهبی رخ داده است.

پیدایش نهضت

با نگاهی به صفحات سیاسی ایران در اواخر سده دوم و اوایل قرن سوم هجری به یکسری از بحران ها و کشمکش های داخلی برخورد می کنیم که در حقیقت از پیامدهای نوعی سیر اندیشه است که در این چند دهه بر افکار مردم حاکم بوده و به طور کلی اندیشه ی استقلال طلبانه ایرانیان را در بر می گیرد.

از دیدگاه دیگر می توان عصر مأمون را زمان اوج بروز و ظهور این گونه جنبش ها و قیام بر شمرد که گوشه ای از آن ناشی از همان افکار استقلال طلبانه بوده است. از مهم ترین بازتاب های این افکار که منجر به ایجاد جنبش های کوچک و بزرگی شده همان است که از آن به عنوان جنبش های دینی یاد می کنند و منشا اصلی آن اندیشه استقلال طلبانه ی ایرانیان و نفی بنی امیه و بنی عباس و حاکمیت ائمه اطهار (ع) بوده است. بعدها بر اساس چنین جنبش هایی بود که نخستین سلسله های مستقل ایرانی روی کار آمدند.

روی هم رفته اختلافات مأمون با برادرش امین ، ایجاد فضای باز سیاسی که در این دوره حاکم بوده ، انتخاب مرو به عنوان پایتخت و آوردن امام رضا (ع ) و ولایت عهدی آن حضرت و خلاصه شهادت ایشان و بر گشتنن مأمون به بغداد و پدید آمدن جنبش ها و قیام های متعدد در این عصر گردیده است.

در این میان چون آزادی شیعیان و ساداتی که به کوهستان دیلم (منطقه کوهستانی گیلان) پناهنده شده بودند با به وجود آمدن سلسله های کوچک محلی که خود را بقایای مروانیان و بنی امیه معرفی می کردند به خطر افتاد. یکی از برادران امام رضا (ع) به نام سید ابراهیم اصغر ملقب به سد جلال الدین اشرف در سال 206 ه.ق با شعار خونخواهی برادر با تشکیل نهضتی قیام می کند که پس از مدتی جنگ در این ناحیه ، در سال 211 ه.ق قدرت را در دست می گیرد و دولتی تشکیل می دهد. این اولین نشانه های تشکیل یک حکومت شیعه مذهب در ایران محسوب می شود.

رهبر نهضت

مجاهد شهید ، امام زاده اعظم ، نبیره ی پیغمبر اکرم (ص) پسر امام موسی کاظم (ع) برادر امام رضا (ع) و عموی امام محمدتقی (ع) ، سید ابراهیم المرتضی الا صغر ملقب به جلال الدین اشرف ، کنیت او به احتمالی ابوالحسن ، ابوابراهیم و همچنین ابوعلی است که در سال 180 هجری در شهر مدینه منوره چشم به جهان گشود و در چهاردهم ماه مبارک رمضان سال 233 هجری به شهادت رسید.

پدرش امام هفتم شیعیان و مادرش بانو نجبه از مردم نوبه و زنگار بود. درست در سال قبل از تولدش (179 ه) پدرش امام موسی کاظم (ع) به دستور هارون الرشید در مدینه دستگیر و به بصره تبعید و زندانی شد.

زمانی که سنش به حدود سه سال رسید ، پدر بزرگوارش را در سال 183 ه از دست داد و گرد یتیمی بر چهره اش نشست. او به مدد و همت برادرش امام رضا (ع) در زادگاهش مدینه پرورش یافت و در سایه ی چنین استادی چنان مراتب فضل و کمال را طی کرد که در میان برادرانش بعد از امام رضا (ع) در علم و حلم ،زهد و تقوی ، شجاعت و سخاوت بر همه پیشی گرفت و به همین دلیل از محبوب ترین و عزیزترین برادران نزد امام رضا (ع) بوده است. او بعدها لقب اشرف را از عموی جد پدرش عمر اشرف ابن امام سجاد (ع) اخذ نموده است. اما در حقیقت اشرف نشانه برتری و شایستگی او نسبت به سایر برادران و ملاک تمیز او از سایر جلال الدین ها محسوب می شود.

او در سال 201 ه در زمان ولایتعهدی امام رضا (ع) در حالی که حدود 21 سال داشت از مدینه برای تبلیغ به بغداد آمد و قتی خبر شهادت امام رضا (ع) به بغداد رسید، سادات و شیعیان برای عرض تسلیت خدمت او رسیدند و برای اولین بار در آن مجلس مسئله نهضت مطرح شد.اما هنوز زمان و سن و سال حضرت برای تحقق این امر مساعد نبود.

در سال 204 وقتی مأمون از مرو به بغداد می رود سید جلال الدین اشرف (عید جلال الدین اشرف ()مرو به بغداد می رود ن امر مساعد نبود. بار در آن مجلس مسئله نهضت مطرح شد. می شود.) آن شهر را ترک کرده و به قم نزد برادر بزرگش سید میر احمد مشهور به شاهچراغ می آید و خدمت او به کسب علم و فضیلت مشغول می شود. در آن زمان عمر حضرت اندکی بیش از 23 سال بوده است.

حضرت پس ازحدود سه سال اقامت در قم(در سال206ه)

اقدام به تشکیل نهضت کرد و پس از یکسری جنگ های خونین در سال 211 ه.ق قدرت را در دست می گیرد و نخستین دولت شیعه مذهب ایران را بنیان می گذارد. سرانجام پس از 13 سال حکومت در سال 223 ه.ق طی جنگی مجروح گردیده و به شهادت می رسد. بوده ، انتخاب نفی بنی امیه ان جنبش های دینی یاد می کنند ن افکار استقلال طلبانه بوده است. که در حقی

مذهبی رخ داده است. بنیان کوت کرده ، سرانجام به شهادت می رسانند و حسن بن

جوانی آراسته به صفات رهبری

با رفتن مأمون به بغداد عده ای از سادات نیز که از جمله مهم ترین مخالفین مأمون بودند مجبور شدند که بغداد و عراق و حجاز را ترک کرده ، به گوشه و کنار ممالک اسلامی از جمله نواحی شمالی ایران عزیمت کنند.

در این میان کوچکتری برادر امام رضا (ع) ، سید ابراهیم المرتضی ملقب به جلال ا لدین اشرف که جوانی 23 ساله، اهل علم و آراسته به زهد و تقوی و مشهور به سخاوت بود به دو دلیل عمده نمی توانست در بغداد و همچنین در مدینه و حجاز اقامت کند، لذا با حرکت مأمون به سوی بغداد به طرف قم رهسپار شد . اولا توجه مردم و جلب نظر مأمون . ثانیا تشابه اسمی حضرت با برادرش.

سید ابراهیم اکبر که کنیه امام موسی کاظم (ع) نیز به همین واسطه ابوابراهیم بوده است. در سال 200 ه پس از زیارت خانه خدا به یمن رفت و قیام کرد. او در زمان ولیعهدی امام رضا (ع) به شفاعت آن حضرت مورد عفو قرار گرفت. در بغداد ساکن شد و در همان شهر نیز وفات کرد . سید ابراهیم اکبر فرزندی نداشت.

در زمانی که امامزاده ابراهیم (اصغر) ملقب به سید جلال الدین اشرف (ع) در بغداد بود ، چون ابراهیم اکبر وفات کرده بود در نتیجه مردم به او روی می آوردند .

روی هم رفته این تشابه اسمی برای مأمون نیز وسوسه انگیز و حساس به شمار می آمد و بی شک مأمون با اسم ابراهیم بن موسی (ع) تحریک می شد حال خواه این ابراهیم اکبر باشد خواه ابراهیم اصغر ، بنابراین بغداد و مدینه و حجاز جایگاه مناسبی برای زندگانی حضرت محسوب نمی شد.

 

سید جلال الدین اشرف در قم

سید جلال الدین اشرف پس از فرار از بغداد به سرعت خود را به قم رساند و به خانه برادرش سید احمد شاهچراغ رفت و به کسب علم و فضیلت پرداخت.در آن زمان کسی باور نمی کرد که همین جوان آرام که بی سرو صدا به کار خود مشغول است ،بزودی رهبر نهضتی خواهد شد که پوزه بسیاری از حکمرانان بنی امیه را در شمال ایران به خاک خواهد مالید!

تاریخ به ما حدود سال205ه. را نشان می دهد که سادات و شیعیان به دنبال رهبری بودند تا در سایه او سیر حرکت را به نفع خود به سوی پیروزی هدایت کنند.

قیام سید علی بن محمد (ص)

در این حال و هوا عده ای از مردم به یکی از نوادگان امام جعفر صادق(ع) به نام سید محمد روی کرده بودند اما او از این امر اکراه داشت. سادات و شیعیان نیز پسرش سید علی را با خود همداستان کرده ، به عنوان رهبر پذیرفته و به سوی گیلان و دیلمستان حرکت می کنند.

سید علی که مردی اهل علم و حلم و آراسته به سخاوت و شجاعت بود به همراه عده ای به گیلان آمد و در تجن اردو زدند. هشت هزار نفر با او بیعت کردند. کتل شاه از بابا ملحد یاری خواست. آن دو با یکدیگر متحد شدند و سید علی را شکست دادند.

سید علی در این جنگ شهید و پس از هفت ماه بساط نهضت او با شهادتش بر چیده شد. چون خبر قیام او به نعمان حاکم گیل و دیلم رسید به حکمرانانش دستور داد که هر جا سید و شیعه ای پیدا کردید بکشید یا برایم بفرستید.

اما باز مردم آرام ننشستند و در فکر پیدا کردن رهبری بودند. در این زمان سید جلال الدین اشرف (ع) به واسطه دارا بودن نیروی جوانی و صفات پسندیده و عطف به این مسئله که محبوب ترین برادر نزد امام رضا (ع) بوده و در دامن ایشان پرورش یافته و نیز از محضرش کسب فیض کرده همواره مورد توجه و احترام سادات و شیعیان قم قرار می گیرد. اکنون حدود سه سال از اقامت او در قم می گذرد. او جوانی است حدود 26 ساله که از بسیاری جهات صفات رهبری یک نهضت را دارا می باشد.

آغاز نهضت

در این دوران خفقان که سادات در کنج عزلت به سر می برند و به شدت تحت کنترل و فشار قرار داشتند ، گیلان و دیلمستان به عنوان پناهگاهی مطمئن برای آنها محسوب می شد. از سوی دیگر شیعیان و سادات در این نواحی به دنبال رهبری بودند که با بر پا کردن نهضتی ، آزادی را برای ایشان به ارمغان بیاورد. سرانجام گویا بر اثر الهاماتی که در خواب از سوی امیر المومنین علی (ع) به آن حضرت و یا اطرافیانش می شود ، بالاخره حدود چهل و چهار نفر از سادات و شیعیان خاص در روز پنجشنبه دهم ماه شعبان سال 206 هجری در خانه سید میر احمد (شاه چراغ) در شهر قم به نام امام محمد تقی (ع) با سید جلال الدین اشرف بیعت کردند و او را به عنوان رهبر نهضت و پیشوای مومنان و سلطان شیعیان پذیرفته ، تصمیم گرفتند که با دشمنان دین و سیرهء رسول خدا به نبرد برخیزند.

حرکت به سوی گیلان و دیلمستان

فردای آن روز با پخش برپایی نهضت عده زیادی از مردم قم به نهضت پیوستند. چون این نهضت نمی توانست با خلیفه مأمون در گیر شود و از سوی دیگر قم به عنوان یک شهر قلمرو خلیفه بود سعی کردند به جای درگیری با خلیفه به طرف گیل و دیلم حرکت کنند. به پیشنهاد سید محمد برای جمع آوری سپاه بیشتر خطاب به شیعیان و محبان آل علی (ع) که در شهرهایی چون ری .... بودند با دست خط مبارک خود حضرت نامه ای به این مضمون نوشته شد:

از من سید جلال الدین اشرف بن امام موسی کاظم (ع)

بردار امام رضا (ع) به دوستان و شیعیان علی بن ابیطالب(ع) ، دانسته و آگاه باشید که خروج من به قول جد من است و می خواهم خون برادر و جد و پدر و سایر اولاد رسول ا... را از این کافران تیره روزگار باز ستانم چرا که دین مبین محمد (ص) را ضعیف گردانیده اند. طریق دوستان و شیعیان آنست که دوستی را مرعی داشته، جنگ این کافران را فریضه دانند و در امداد خود را معاف ندارند ، تا رستگار دنیا و آخرت بوده و باشند.دیگر هر کس کشته شود چنان داند که فردای قیامت مرکب همت در بهشت پاکیزه سرشت ، در تازد.

حضرت پس از اتمام نامه آن را بدست قاسم بن یحیی داده و او را به اطراف از جمله به طرف شهر ری فرستاد و خود با چهارصد و چهل و چهار نفر به سوی زنجان حرکت کرد.

حرکت به سوی زنجان ، جنگ زنجان و فتح آن

پس از بر پایی نهضت چون شهر قم جای مناسبی برای فعالیت و اصولا موجودیت نهضت نبود ، حضرت به طرف زنجان حرکت کرد . در آن زمان بابا ملحد یکی از سپه سالاران نعمان (حکمران گیلان ا ز سوی مأمون) حکمرانی حوالی زنجان را بر عهده داشت. هنوز چند روز از حرکت زنجان نگذشته بود که عده زیادی از هر طرف به خدمتش آمده ، بیعت او را پذیرفتند . در نزدیکی زنجان مشاهده کردند که شش جوان تُرک سواره به سوی آنها می آیند. وقتی سواران به حضرت رسیدند پیاده شده و تعظیم کردند. چون از حالشان پرسیده شد بر حضرت معلوم شد که آنها پسران یوشع الدین استاجلو از جمله حسن بیک هستند که پدرشان مولا علی (ع) را در خواب دیده، خبر قیام حضرت را دریافت کرده ، پسران خود را فرستاده تا مقدمات پیوستن به نهضت را فراهم کنند.

پس از آن حسن بیک پسر بزرگ یوشع الدین که بعدها از بزرگترین سرداران حضرت شد در اردو ماند و برادران خود را به دنبال پدر فرستاد. بالاخره پس از چند روز بابا یوشع الدین (نوه ابودجاجه) با چند هزار نفر از خویشان و مال و حشم بسیار به نهضت پیوست و لشکر حضرت در نزدیکی زنجان در کنار رودخانه قزل اوزون اردو زدند. حسن بیک در سال 211 ه.ق حکمرانی مناطق فتح شده زنجان را از سوی حضرت بر عهده داشت.

او سرانجام در روز چهاردهم ماه مبارک رمضان سال223 در جنگ شوم دشت(لیالیمان) چون به هر طرف نگاه کرد حضرت را ندید خود را به صف سپاه دشمن زد و جنگ کرد تا اینکه محاصره شد. او هجده زخم برداشت ، از معرکه جنگ بیرون رفت و خود را به زنجان در محله قیدار رسانده و معتکف شد و در همان جا فوت کرد. قبرش در پایین پای قیدار می باشد.(قیدار در نزدیکی خدابنده در استان زنجان می باشد.) چون خبر نهضت حضرت به بابا ملحد رسید بلافاصله طی نامه ای از کتل شاه در خواست کمک کرد. کتل شاه نیز پس از مدتی با چند هزار نفر از سوی گیلان به یاری او شتافت. اواخر سال 206 ه.ق جنگی بین سپاه حضرت و منافقان در حوالی شهر زنجان در کنار رودخانه قزل اوزون رخ داد.در این جنگ پسر بابا ملحد کشته شد. بابا ملحد که کشته شدن پسرش را به چشم دید به لشکر خود نهیب داد، امام زاده هاشم نیز با لشکرش وارد کارزار شد و جنگی سخت در گرفت.(هاشم پسر محمد بن عبدالله بن حمزه بن علی بن ابی طالب (ع)، یکی از شجاع ترین سرداران حضرت سید جلال الدین اشرف (ع) بوده است. او در ماه ذیقعده سال 206 به همراهی برادران خود طیب و قاسم و با عده ای از جوانان عرب و بنی هاشم در حوالی رود قزل اوزون زنجان به نهضت پیوست.)

در گیرو دار جنگ ، امام زاده هاشم با یک حمله ، بابا ملحم برادر بابا ملحد و سپهسالاران لشکر کفار را به خاک افکند. سپاهیان دشمن وقتی سالار خود را کشته دیدند از معرکه فرار کردند.وقتی لشکر منافقان پراکنده شد بابا ملحد خود را به طارم رساند و لشکر پراکنده اش را جمع آورده ، همان جا توقف کرد.

ادامه دارد.......

تهیه و تنظیم: معصومه اسماعیلی