بیجار نگو هچی  خربوزه باغ

با سلام مجدد ودوباره خدمت تمام شما اهالی آهندان و با یک تشکر ویژه از همه شما بر ای اینکه در شماره قبلی اینقدر ما رو مورد لطف قرار دادید.

یه چند وقتی هست که مشکل آب زراعی تبدیل به بحرانی اساسی در همه جا شده واین موضوع برای روستای ما هم کاملا صادقه، بنابراین مردم راه های متفاوتی رو برای مبارزه با این مشکل انتخاب می کنند نماز باران می خونند ،از رودخانه آب می کشن از چشمه استفاده می کنند و...و اما این موضوع از جانب کارکتر رستم هم بررسی می شود

رستم بعد از اینکه از عروسی اخراج می شه تصمیم می گیره یه مدت در محل ظاهر نشه بنابراین مسیر خودش رو ازجاده فرعی آهندان انتخاب می کنه البته مااهالی آهندان به این جاده می گیم جاده کانال(کانال جاده )اونم در چه فصلی وقتی همه جا مشکل آب دارن واقعااین رستم هم آدم بد شانسیه ...

واسه هوا خوری وتماشا شروع به قدم زدن تو جاده می کنه...

ای وای مثل اینکه جاده رو اشتباهی اومده همه آهندان که دوباره اینجان ؟!...دارن چیکار می کنن نزدیک تر شد ... خیلی آروم وبی صدا ... یه قدم ...دو قدم ....

رستم باورش نمی شد زمین رو با بیل های کوچکی زنها شخم میزدنند ،چون مزرعه شون آب نداشت. باور کردنش واسه خیلی ها سخته این همه غیرت از زنها اون هم تو زمینی که خشک خشک بود رستم آدم احساساتی بود بنابراین قبل از اینکه از این هم ناراحت تر بشه به راه خودش ادامه می ده ...

آدم چه چیز های عجیبی که نمی بینه چند نفر که بالطبع از لحاظ اقتصادی در وضعیت خوبی بودن اقدام به ایجاد حفره چاه عمیق کردند که البته و صد البته این زحمت اونها هم برای مزرعه شون جای تقدیر وتشکر داره لذت داره وقتی آدم می بینه چقدر آدمها برا ی زندگی خودشون تلاش می کنند رستم باز هم قدم زنان به جلو می ره چشمش به مزارعی می افته که کاملا خشک شدند وخاک شون کاملا بی آب بود خواست برگرده چون طاقت ناراحتی آهندانی ها رو نداشت طاقت اینکه زحماتشون داره این جوری هدر می ره اصلا همه ناراحت بودن دیگه حوصله جنب وجوش رو هم نداشتن  تا اینکه یکی با صدای بلند گفت:"آب اَماره "...

رستم یه نگاه به پشتش کرد بله یک بار دیگه مورد حمله آهندانی ها قرار گرفت یک باره همه به تکاپو افتادند رستم تا حالا دو نوع حمله رو در آهندان شناخته و فرقشون رو هم خوب می دونه:

1-حمله واسه شام عروسی که همه با هم به یک" در" حمله می کنند واین نوع حمله در یک نقطه نظم دارند وآن هم "درب" غذاخوریه

2-حمله برای تصاحب آب از کانال که به صورت کاملا پراکنده صورت می گیره به نحوی که هر کدام به سمتی می روند.

این وسط ها رستم که مزرعه نداشت پس صبر می کنه تا مردم در جاهای خودشون مستقر بشن و بعد بیرون می آد،دیگه کسی ناراحت و یا غمگین نبود اصلا کسی حواسش به جای دیگه ای نبود فقط آب ...

یکی از مزرعه دارا با دوندگی زیاد اومد جلو گفت :"یه خُوردهِ تی بَیگا دَوَد مُو آب خَوامه می بیجار بُوسته "

دومی هم گفت :"بَدا می بیجار آب بُخوری بَعدا..."

دوباره اولی گفت :"مو اَعصاب نَدارما تی بَیگا بازا کُون ..."

دومی گفت

... نه چیزی نگفت مثل اینکه اعصابش ضعیف تر بود  بیل رو بلند کرد ...وای ...وای ...زد رستم اول فکر کرد که یارو مُرد رفت نزدیک تر دید نه زود بلند شد رفت جای دیگه آب بگیره مثل اینکه عادت داشت یه دفعه دید بیل نفر اولیه داره می آد سراغش :"تَنام بَمای آب دُزدی رَی..." رستم در رفتن رو تو محل ما خوب یاد گرفت سریع در رفت باد ضربه بیل که بهش خورد دراز شد بعد فکر کرد که یارو چه جوری این ضربه رو تحمل کرده بود؟...

همین که بلند شد و اطرافش رو دید زد" بیلها در آسمان وسرها بریده بینی بی جرم وبی جنایت"...

یه گوشه دیگه همون زنهایی که با کارشون در مزارع خشک موجب تعجب همه می شدن این بار با این حرف ها موجب تعجب همه شدند

هی ...هی تی پیر... هی تی .... دزد... فلان .................( شما بگید سانسورشد ولی انصافا شرم شد )

حالا بگذریم که کرده نکرده های همدیگر رو گفتن هر چی راز سر به مهر بود رو تیکه تیکه کردن و آبرو هم که ظاهرا اینجا به آب مزرعه ای نمی ارزه ،از خدا می خوام که هیچ زنی در محل ما عصبانی نشه چون خیلی بد می شه اون وقت دیگه جدی ما به سلاح جدیدی دست پیدا می کنیم و دموکراسی رو کاملا تهدید...

این وسط افراد سیاست مداری هم بودن که با یک استراتژی خاص به مزارع خودشون آب رسوندن وآن هم استفاده از نوع خاصی از بیگه ها بود که روش رو با مهارت خاصی  پوشش داده بودند

 (طریقه ساخت:چند تا چوب به صورت عمودی قرار می دهیم بعد رویش را با علف های کنار مزرعه می پوشانیم و بعد گل این جوری به نظر می رسه که بیگه ای وجود نداره )

بنابراین می توانید چندین وچند بیگه آب ورودی داشته باشید در حالی که یک خروجی آب دارید . آبی که از کانال به سرعت در حرکت بود در انتهای مسیر به صورت قطره قطره شده بود چند نفری که در انتهای مسیر بودند رفتند دنبال علت به فاصله 1متر 1متر کانال سوراخ شده بود اون چند نفر هم ظاهراً چاره ای نداشتن جزمنطقی ترین راه ممکن دست به بیل شدن وفحش گذاشتن ...دعوا و...

آب ...آب ...آب ... یهو چکار کرد این تازه پایان کار نبود ثانیه ثانیه و لحظه به لحظه حرفی جدید دعوایی نو وحرمت شکنیه دیگه ای رستم گوشش رو گرفت تا شاید این حرفا رو نشنوه رستم از جاش تکون نخورد موندو موند وموند تا اینکه شب شد یه و قتی که مطمئن شد همه رفتن گفت ای کاش همیشه اینجا اینقدر ساکت یود تا اینکه تو اون تاریکی شب یهو یکی رو سیاه پوش دید که داره پاورچین پاورچین می آد رستم مثل بید می لرزید یه بسم ا... گرفت حتی می ترسید نگاه کنه دید نه با اون کاری نداره مثل اینکه نینجا بود خیلی حرفه ای رفت روی مزرعه یکی شروع به کندن کرد ... بعد رفت! یکی دیگه اومد اونو بست بعد یکی دیگه ووو...رستم وقتی که مطمئن شد تنها نیست خواست از یکی از این نینجاها سوال کنه که یهو یکی از اونا گفت "هی اَمره بده فرار ..."

رستم مطمئن بود که تا صبح هم اینجا خلوت نمی شه تا فکر کنه پس رفت این بار روی یکی از این کانال ها نشست فکر کرد

" دوباره به آب نگاه کرد انگاری از آب متنفر باشه، دید نه آب که مقصر نبود  به آب گفت: تو چه سری تو خودت داری ؟مگه می شه مردمي که اینقدر با هم رفیق بودن چطوری شد تویه لحظه ... چرا ما این کارها رو می کنیم جالبه خودمون هم می دونیم ارزشش رو نداره ، اگه تو محل ما یکی ناراحتی داشته باشه خیلی خوب همه با هم به دادش می رسیم بهش کمک می کنیم ولی هیچ وقت نفهمیدم چرا تو این جور جاها نمی تونیم به هم کمک کنیم وهمیشه قصد داریم سر همدیگر رو ... بزاریم یا اینکه ... کنیم یه چیز دیگه هم خیلی جالبه ما که واسه آب مزرعه این جوری حرمت هم رو از بین می بریم اگه یه روز تشنه باشیم ومحتاج آب خوردن اون هم وسط یه صحرا چی به سر هم می آریم ؟...نماز باران خوندیم که این بشه آخرش ببینید نماز خوندنشون واجب تر بود یا کمک به همدیگه خیلی ها واسه این دعوا ها تا مدتها تو چشم هم نگاه نمی کنندواین پایان تاسف باریه ...از خدا هم می خوام که هیچوقت ما رو تشنه نزاره چون اونوقت معلوم نیست چه بر سر هم بیاریم ...

این وسط خیلی ها هم کارنامه مورد قبولی از خودشون داشتن و شاید خیلی مهربانانه با این وضعیت کنار اومدن که حالا با وجدانی راحت دارن این مقاله رو می خونند...

تو رو خدا اینقدر همدیگر رو مثال نزنید نگید منظورش با فلانیه نه منظور رستم با همه است یا با هم اصلاح می شیم یا اصلا حق نداریم کس خاصی رو مقصر بدونیم رستم تو همین فکرا بود که دید یه قطره بارون رو بینیش چکید دومی سومی و...بارون اومد تو همین اوضاع در حالی که فکر می کرد با خودش خلوت کرده یکی که زیرکانال بود وظاهرا هم گوش وایساده بود

گفت :"بسم ا... تو ،تی هَمرا گپ زَنه، دیوونه...."

نویسنده :نواب فرامین

www.freeblackman_2006@yahoo.com